Eminem – River Ft. Ed Sheeran MP3 Download

من یه دروغگو، دزد
یه عاشق و یه خائن به عشق بودم
همه ی گناهان من (برای پاک شدن) به آب مقدس نیاز دارن، دارم احساس میکنم که کاملا وجودم رو فراگرفته
خب، یه نکته ی کوچیک، من نمیخوام به یه حقیقتی اعتراف کنم
اگه قراره فقط باعث رنجیدن بشه
حقیقت و دروغ های من الان دارن مثل یه بارون میبارن
پس بذار(از اون بارون) یه نهری جاری بشه
اون(پسره) با یه گردن زخمی و جای ناخن میاد خونه، تا نق و غُر بشنوه
با یه عرقگیر ورزشی و شلوار مردانه، (یعنی )یه تیپ ناسازگار!
تو نفساش(بوی) مشروب جک دنیلز هست، اون یه معتاد به رابطه ی جنسیه
و اون(دوست دخترش) هم دقیقا میخواد با همچین کاری ازش انتقام بگیره و جواب کارشو بده
(این کارهاشون) مث شطرنج شده، دختر روی کولش مث یه جِت پَک سوار شده
و داره همه ی چتایی که تو اینترنت میکنه رو میبینه!
حالا حدس بزن نوبت کی شده که حرکت بعد رو انجام بده!
راستشو بخوای، همین چن روزه با آخرین دختری که تو رابطه بودم دعوا کردم و حالا این دختره یه چیزیو داره که اون قبلی نداشت،
این دختره عاشق خطره، یه روانی
و (من به خودم میگم که) تو با دوست دختر یه مرد دیگه نمیخوابی، با وجود اینکه اینو میدونم
ولی دختره یه برنامه هایی ریخته که از پشت به پسره خنجر بزنه
خنجر به دسته(آماده ی خیانته) و (به من) میگه که رابطشون فقط به یه تار مو بسته ست
پس بخاطر همین اخیرا دختره تو اینترنت زیاد میچرخه
و (امینم به خودش) میگه شاید اون واس من یکی مث گوین استیسی باشه، که میخواد دوست پسرش رو اذیت کنه
من میدونم که اون داره از من سو استفاده میکنه تا دوس پسرش رو اذیت کنه، ولی با این وجود اصلا برام مهم نیست
من هم بهش پیام دادم "سلام سوزان"، ولی کار درست این بود که بهش میگفتم "خداحافظ سوزان"
شب اول گذشت، ولی الان من ...
من یه دروغگو، دزد
یه عاشق و یه خائن به عشق بودم
همه ی گناهان من (برای پاک شدن) به آب مقدس نیاز دارن، دارم احساس میکنم که کاملا وجودم رو فراگرفته
خب، یه نکته ی کوچیک، من نمیخوام به یه حقیقتی اعتراف کنم
اگه قراره فقط باعث رنجیدن بشه
حقیقت و دروغ های من الان دارن مثل یه بارون میبارن
پس بذار(از اون بارون) یه نهری جاری بشه
اولش قرار بود فقط یه شب باهاش بخوابم ولی بعد شد دو شب
اول قرار بود فقط برم شب رو باش بگذرونم و از خونه فرار کنم (تا دوست پسرش نفهمه) تا کسی نیفته دنبالم ولی الان دیگه همدیگه رو محکم بغل میکنیم (عاشقش شدم!) و
دوست پسرش فهمید، الان دختره حس میکنه که ازش سواستفاده شده و تَرک شده(احساس تنهایی میکنه)
چون دوست پسرش ترکش کرد، یعنی حالا چی میشه؟خب دفعه ی اول این دوست پسرش بود که بهش خیانت کرد
حالا من چطور باید به این دختر بگم که ما وسط یه چیزی هستیم(و ازش خسته شدم)
خیلی سخته واژه هایی رو برای بیان کردنش پیدا کنم؛ من یه آدم سرد و عصبی مثل سو هستم
نمیخوام این موضوع که دیگه دوسش ندارم (به دختر) آسیبی بزنه (قصد ندارم بهش بگم) ولی تو حقته که حقیقت رو بدونی
به خودت نگیر، فقط نمیتونستم تو روت نگاه کنم و اینو بهت بگم
پس من به استودیو برگشتم، استودیو واس من مثل رستوران های قدیمی و خوبه(هر اتفاقی هم بیوفته باز برمیگردم اونجا تا آرامش پیدا کنم)
وقتی تو استودیو و اتاق ضبط (بوث) هستم لازم نیست حرفامو توی خودم بریزم و میتونم هرچی تو دلم هست بزنم
حالا دارم احساس میکنم که به یه آدم دیگه تبدیل شدم
(الان من تبدیل شدم به) یه آدمی که غیرقابل درمانه، مثل یکی شدم که وقتی روی صندلی بی حرکت نشسته بودی تو رو شکار کرده(تا بهت آسیب بزنه)
و حالا که تو رو شکار کردم دیگه لازم ندارمت(نمیخوامت)
و دارم از این میل پایان ناپذیرم سو استفاده میکنم
چرا من این کارای مضخرفم رو انجام میدم؟
حالا وایسادم رو سکو دارم (بقیه رو) موعظه میکنم، سخنرانی و پند دادن های من
شستشو دهنده و پاک کننده(گناهان) هستن و دارن زخم رو (برای ضدعفونی کردن حرارت میدن و) میسوزوننش
و حالا اون دختر بچه ای رو تو شکمش داره(حامله شده)
و ما نمیتونیم بذاریم اون به دنیا بیاد، باید از همون اول میدونستم که
از یه وسیله ی پیشگیری استفاده کنم قبل از اینکه بخوام اون کار بد رو انجام بدم (باهات بخوابم)
ای لعنت به این وضعیت!
من یه دروغگو، دزد
یه عاشق و یه خائن به عشق بودم
همه ی گناهان من (برای پاک شدن) به آب مقدس نیاز دارن، دارم احساس میکنم که کاملا وجودم رو فراگرفته
خب، یه نکته ی کوچیک، من نمیخوام به یه حقیقتی اعتراف کنم
اگه قراره فقط باعث رنجیدن بشه
حقیقت و دروغ های من الان دارن مثل یه بارون میبارن
پس بذار(از اون بارون) یه نهری جاری بشه
اسم من ... (اووه)، اسم من اینه ... (اووووه)
رودخانه(اوووه)، رود خانه ی جاری
منو به این اسم صدا بزن ... (اووه)، به من بگو ... (اوووه)
رودخانه(اووووه)، خب بذار رودخانه جاری بشه
همیشه یه سری ساقدوش هستن و هیچموقع عروس تنها نیست
چی میتونم بگم دیگه؟اگه زندگی مثل یه اتوبان بود
و انکار کردن هم یه محیطی داخل اون (اتوبان) بود، من تو پنج باند اتوبان خودمو جابجا میکردم(تا باهاش تصادف نکنم)
(اما) سرعت گرفتم و با سرعت بالا، شاید بخاطر اینکه روی یخ لیز خوردم(خوردم بهش)
و شاید این همون دلیلی باشه که من تو این راه یک طرفه با تو آشنا شدم و باهات برخورد داشتم
نمیتونم دیگه دروغ هایی که گفتم رو پنهان نگه دارم
ولی من مجبورت کردم که بچه م رو (که تو شکمت داشتی) نابود کنی
واین مثلث عشقی ما رو به خرابی کشوند و اوضاع رو پیچیده کرد
دیگه چی دارم که بگم؟ (اولاش) برای یه مدتی خوش میگذشت بهمون
مطمئنم که لبخند تو رو خیلی دوست داشتم
و اصلا نمیخواستم سقط کنیم بچه رو، ولی ولش کن گور باباش
یه دروغ دیگه(در مقایسه با این حجم از دروغایی که گفتیم) گناه زیادی حساب نمیشه، پس این دروغ رو به بچه مون که هرگز به دنیا نیومد میگیمش
من یه دروغگو، دزد
یه عاشق و یه خائن به عشق بودم
همه ی گناهان من (برای پاک شدن) به آب مقدس نیاز دارن، دارم احساس میکنم که کاملا وجودم رو فراگرفته
خب، یه نکته ی کوچیک(متاسفم که اینطور شد)
من نمیخوام به یه حقیقتی اعتراف کنم(که من همه چیزو به هم ریختم)
اگه قراره فقط باعث رنجیدن بشه
حقیقت و دروغ های من الان دارن مثل یه بارون میبارن
پس بذار(از اون بارون) یه نهری جاری بشه